ممنوعیت قانونی برای سن ازدواج مصداق نقض حقوق بشر و ضد اخلاقی است
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۹۶۳۰۲۸
در میزگرد بررسی طرح افزایش حداقل سن ازدواج با عنوان «کودک همسری یا کودکانگاری»، کارشناسان ضمن تاکید بر اینکه ممنوعیت قانونی برای "سن ازدواج" مصداق "نقض حقوق بشر و ضد اخلاقی" است، ابعاد و تبعات جرمانگاری ازدواجها در سنین پایین تشریح شد. ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶ اجتماعی خانواده و جوانان حقوقی و قضایی نظرات - اخبار اجتماعی -
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ میزگرد بررسی "طرح افزایش حداقل سن ازدواج" با عنوان کودکهمسری یا کودکانگاری به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد؛ در این نشست، پدرام کاویان، پژوهشگر و جامعهشناس و فاطمه جعفریسراج، مدرس دانشگاه درباره تبعات طرح افزایش حداقل سن ازدواج و اشاعه کودکانگاری در جامعه، گفتگو کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جرمانگاری ازدواج؛ هدف طراحان "کودک همسری"
کاویان؛ پژوهشگر و جامعهشناس در آغاز این نشست گفت: جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته است که این پروسه در برخی مناطق از سرعت و شتاب زیادی برخوردار است اما در بعضی مناطق دیگر چندان محسوس نیست؛ در اصطلاح سبک زندگی افراد در مناطق مختلف کشور متفاوت است و افراد باتوجه به ارزشهای فرهنگی و عرفی جامعه خودشان زندگی میکنند.
وی افزود: پس از بررسی دو سبک زندگی متفاوت، شاید خیلی از موضوعات در نگاه اول برای ما عجیب به نظر برسند مثلاً سبک ازدواج کردن برخی دختران که در 13 سالگی ازدواج میکنند البته این ازدواجها طبق آمار سال96 برای دختران 11 ساله 1243 مورد، دختران 12 ساله 12744 مورد و در 16 سالگی دختران بیش از 30 هزار ازدواج رخ داده است؛ در موضوع سن ازدواج با یکسری خردهفرهنگها روبهرو هستیم که به ازدواجهای در سنین پایین دختران اعتقاد دارند. بدون شک نمیتوان آنها را نادیده گرفت بنابراین قانونگذار نباید مانع ازدواجهای در سنین پایین با فاصله سنی صحیح شوند.
این جامعهشناس با بیان اینکه بیش از 30 درصد از دختران در گروه سنی زیر 18 سال ازدواج میکنند، گفت: ازدواج پدیدهای است که با توجه به مناطق جغرافیایی و ارزشهای حاکم بر خانوادهها انجام میشود. این در حالی است که طراحان افزایش سن ازدواج با نادیده گرفتن این مسئله و یکسان نگری دختران تهرانی با دختران مناطقی که سبک زندگی متفاوتی دارند، خواستار جرمانگاری ازدواجهای در سنین زیر 18 سال هستند.
طبق نظر پیاژه و اریکسون، افراد زیر 18 سال کودک نیستند
در ادامه نشست، فاطمه جعفری سراج؛ مدرس دانشگاه با بیان ابعاد احساسی مسئله کودکهمسری گفت: اگر از نظر حقوقی، پدیده موسوم به کودکهمسری یا کودکمادری را مدنظر قرار دهیم، طبق قواعد حقوقی جوانب احساسی موضوع اهمیت چندانی ندارد بنابراین در این موضوع باید تعداد افرادی که با قانونگذاری تحت تاثیر قرار میگیرند و آسیبهای اجتماعی بر آنها مترتب میشود را به درستی بررسی کرد.
وی افزود: طرح ممنوعیت سن ازدواج افراد زیر 18 سال در کمیسیون حقوقی و قضایی رد شد اما پس از آن نیز، طراحان این طرح با کودکانگاری افراد بالغ، همچنان خواهان اعمال محدودیت قانونی برای ازدواج دختران زیر 18 سال هستند.
جعفری سراج با بیان اینکه طبق نظر پیاژه و اریکسون، افراد زیر 18 سال کودک نیستند، گفت: طبق اسناد کنوانسیون حقوق کودک که مشتمل بر 54 ماده هست، سن زیر 18 سال، کودک محسوب میشود اما در ماده یک کنوانسیون استثناء وجود دارد و بر مبنای این ماده در کشورهای مثل ایران که افراد در سنین مختلف به بلوغ میرسند، 18 سالگی سن کودکی نیست همچنین براساس مبنای علمی نیز، ژان پیاژه و اریک اریکسون دو روانشناسی که مراحل رشد را بررسی میکنند، افراد زیر 18 سال را کودک نمیدانند.
این استاد دانشگاه متذکر شد: اریک اریکسون، 8 مرحله برای رشد افراد در نظر میگیرد و پیاژه سن 12 سالگی را پایان دوران کودکی میداند بنابراین، اطلاق کودکهمسری به افرادی که زیر 18 سال ازدواج میکنند، منطق علمی ندارد.
ممنوعیت قانونی برای سن ازدواج، نقض حقوق بشر است
وی افزود: طراحان کودکهمسری سعی دارند که با اصطلاحی مشفقانه، تنها راهحل عقلی و منطقی دختران زیر 18 سال شهرستانی برای پاسخگویی به نیاز طبیعیشان را از بین ببرند؛ این افراد با توجه به ارزشهای عرفی در جامعه میخواهند در سنین پایین ازدواج کنند بنابراین ممنوعیت قانونی برای ازدواج افراد، مصداق نقض حقوق بشر و ضد اخلاقی است.
در موضوع سن ازدواج باید خردهفرهنگها را لحاظ کنیم
کاویان یادآور شد: در این مسئله به نظر میرسد که باید با خردهفرهنگها کنار بیاییم و قانونگذار چارهای جزء سازگاری و انعطافپذیر بودن در برابر این خرده فرهنگها ندارد مثلاً در یک خرده فرهنگ کشور، دختر 13 سالهای با پسری در سن متعارف مثلاً 18 ساله ازدواج میکند و بعد از 6 ماه به دادگاه مراجعه کرده و خواستار ثبت ازدواجشان توسط قاضی هستند، آیا این قاضی چارهای جزء پذیرش خواست و ثبت ازدواج این زوج دارد؟
طبق آمار ثبت احوال، ازدواج در سنین پایین، پایدارتر است
وی افزود: در واقع بسیاری از ازدواجهای متعارف در سنین پایین رویکرد مثبتی دارد و برخلاف سیاهنمایی برخی جراید و رسانهها، این زوجها بهخوبی در کنار هم زندگی میکنند که طبق آمار ثبت احوال زندگی پایداری نیز دارند؛ اکثر افرادی که در این سنین خواستار ازدواج هستند، پس از عقد، طی چند سال دوران نامزدی را سپری میکنند که به نظر جامعه در این زمینه به فهمی درست رسیده است و در این مدت این زوج را از نظر اقتصادی و اجتماعی حمایت میکند.
کاویان با بیان اینکه برای بررسی این پدیده باید بهصورت جامع نگاه کرد و از جزئینگری درباره آن به دور بود، گفت: در برخی از مناطق کشور با توجه به ارزشها و باورهای فرهنگی که دارند، دخترانشان در سنین پایین ازدواج میکنند؛ اگر قانون به ارزشهای آنان احترام نگذارد، شک نکنید که این خانوادهها اعتنائی به قانون نخواهند کرد.
این جامعهشناس در ادامه با بیان اینکه برخی از این خانوادهها نسبت به حاکمیت رویکرد تعاملی ندارند، گفت: آیا قانون میتواند از دختر بلوچی که در جنوب شرق کشور با توجه به باورهای خودش خواستار ازدواج است، حق ازدواج را بگیرد؟! مسلماً قانون این کارکرد را در بین خرده فرهنگها ندارد بنابراین با این فرض، تصویب چنین قانونی منجر به محدودیت بیشتر این افراد خواهد شد.
محدود کردن ازدواج در سنین پایین به بهانه کودکانگاری
در ادامه، جعفریسراج با بیان مختصاتِ مناطقی که این ازدواجها رواج دارد، گفت: چنین موضوعی در خانوادههای گسترده انجام میشود، نه خانوادههای سطحی و کمجمعیت؛ در تهران شاید دختران تا سن 18 سالگی نیز کودک محسوب شوند اما در شهرستانهای مرزی با توجه به جغرافیا و عرف آن مناطق، دختران زودتر به سن بلوغ میرسند همچنین طبق رسوم و سبک زندگی آنان، دختران در سنین پایین با ارزشها و تعهدات زنان آشنایی کامل پیدا میکنند بنابراین چه لزومی دارد که ازدواجهای در سنین پایین با کودکانگاری محدود شود؟
طبق کنوانسیون حقوق کودک ایران استثناء است
دکترایِ جنسیتِ دانشگاه لبنان در ادامه افزود: طبق ماده یک کنوانسیون حقوق کودک، زیر سن 18 سال کودک محسوب میشود مگر شهرها و کشورهایی که سن بلوغ در آنها متغییر است؛ متاسفانه این استثنا در کشور ما بدلیل کودکانگاری و لجاجت طراحان افزایش سن ازدواج در نظر گرفته نمیشود در حالی که شرایط اقلیمی در ایران به روی وضعیت بلوغ تاثیرگذار است بنابراین اطلاق و تسری واژه کودک به دختران و پسران زیر 18 سال در ایران، کودکانگاری است.
مقایسه سن رانندگی و رای دادن با ازدواج توجیه عقلی ندارد
وی با تاکید بر بیمعنی بودن مقایسه سن ازدواج با شرایط سنی در رانندگی و رای دادن گفت: از آنجا که ازدواج پس از بلوغ افراد بهعنوان نیازی عقلی و منطقی برای پاسخگویی به احساس غریزی است و اگر شخصی پس از احساس ضرورت ازدواج نکند به فرد و جامعه آسیب میزند اما تاخیر انداختن سن رانندگی، رای دادن و امثالهم برای جامعه تبعاتی ندارد بنابراین قیاس سن ازدواج با قانون سنی در رانندگی و رای دادن توجیه عقلی ندارد.
تجربه نشان داده قانونی که مغایر سبک زندگی مردم است قطعاً نادیده گرفته میشود
کاویان ضمن اشاره به بیفایده بودن دخالت قانونگذاری در مسئله ازدواج یادآور شد: یکی از قوانین محدودکننده در کشور، قانون ممنوعیت ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی است اما طبق آمار بیش از 150 هزار بانوی ایرانی با مردان غیر ایرانی ازدواج کردهاند که در نتیجه این ازدواجها، بیش از 1 میلیون فرزند بیشناسنامه و بیهویت روبهرو هستیم.
این جامعهشناس گفت: نمایندگان پیگیر طرح افزایش حداقل سن ازدواج با دغدغهای که برای حل مشکلات و آسیبهای حوزه زنان و خانواده دارند؛ چرا از این تجربه شکست خورده در قانونگذاری پیرامون مسئله ازدواج عبرت نمیگیرند؟ آیا بهتر نیست که این ظرفیت فکری و خردجمعی در مسیر حل بیمه ناباروی، پدیده تجرد قطعی و حقوق زنان خانهدار هزینه شود؟
"پیرهمسری"، "کودک همسری" و تروریزم رسانهای علیه رحیمپورمجلس لایحه «کودک همسری و تعیین حداقل سن برای ازدواج» را بازنگری کندانتهای پیام/
Rsaadati/P/S2,18,20,1417/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۶۳۰۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: عکس یک دختربچه اصفهانی صفحه شبکههای اجتماعیام را پر کرده بود؛ عکس دیانای بالای آن بزرگ نوشته: «گم شده». چند روزی اخبار را زیر و رو میکنم اما کسی از پیدا شدن دخترک ۱۱ ساله چیزی نمیگوید. تا اینکه خبر دیگری از دیانا «دختر بچه گم شده اصفهانی» پخش میشود.
دیانا گم نشده بود؛ مادرش او را به یک باغ متروکه برده و با چاقو دخترش را به قتل رسانده؛ بعد جسدش را آتش زده و همه جا اعلام کرده که دخترش مفقود شده است. چند روز از این خبر میگذرد اما فکر این دختر از سرم بیرون نیامده. بستگان نزدیکش گفتهاند این دختر مبتلا به «اتیسم» بوده است. بغض تمام وجودم را میگیرد. به دیانا فکر میکنم؛ به مادرش و به تمام کودکان اتیسمی و خانوادههایشان.
نجات مهدیها
از همان ابتدای کودکی، دایره افرادی که میتوانست با آنها ارتباط برقرار کند بسیار محدود بود. در اولین رفتارهای مهدی، مادرش فکر میکرد کودکش اجتماعی نیست و این کاملاً طبیعی است. اما بعد از مدتی علائم جدیتری از خود را نشان دادند.
مهدی رفتارها و نگاههای متفاوتتری از هم سن و سالهای خودش داشت و نداشتن قدرت تکلم به اضافه موارد دیگری که روز به روز در او ظهور میکرد مادرش را مصمم کرد تا پیگیر این حالات فرزندش باشد. مهدی دچار اختلال یکپارچگی حسی بود؛ یعنی اگر سرش به جایی برخورد میکرد درد را احساس نمیکرد؛ اگر ساعتها غذا نمیخورد گرسنه نمیشد یا بعد از غذا خوردن احساس سیری نداشت. بروز رفتارهای کلیشهای و حرکتی، علائم بیش فعالی و حتی مشکلات گوارشی موارد دیگری بود که نشان میداد مهدی شرایط ویژهای دارد.
مادرش که یک زن دهه شصتی است از همان روزهای اول مواجهه با این علائم به خوبی در مورد این اختلال تحقیق کرد و به موقع درمان فرزندش را شروع کرد. سالهای ۸۸-۸۹ میزان آگاهی نسبت به اختلال اتیسم تقریباً صفر بود تا جایی که حتی عده زیادی از اقوام و آشنایان این مادر سعی کردند او را از پیگیری این اختلال منصرف کنند و نسبت به این موضوع بسیار بدبین بودند. اما زن جوان دست برنداشت و با پیگیریهایش متوجه شرایط مهدی شد. خیلی زود درمان کودک دو ساله شروع شد و همین رسیدگی به موقع باعث شد مهدی حالا در سن ۱۶ سالگی با یک بچه سالم تقریباً فرقی نداشته باشد و اگر کسی گذشته او را نداند چندان متوجه این اختلال در او نمیشود؛ هرچند که این اختلال تا آخر عمر با او همراه است اما شدت آن بسیار کاهش یافته و کنترل شده است.
مدارا با ترس
مهدی کودک مبتلا به اتیسم به همراه مادرش در مراکز توانبخشی دورههای لازم را میدیدند و آموزش آنها همچنان ادامه داشت. او به دستور پزشک داروهایی را برای افزایش سطح تمرکزش مصرف میکرد تا بتواند در هفتسالگی مانند بچههای دیگر به مدرسه برود. سال ۹۴ برای خواندن اول ابتدایی به مدرسه رفت؛ اما نه یک مدرسه عادی. او باید سال سرنوشتساز کلاس اول را در مدرسه استثنایی میگذراند؛ سالی که معمولاً در ذهن و شکلگیری پایه تحصیلی همه کودکان بسیار تأثیرگذار است مخصوصاً برای کودک اتیسمی که شرایط احساسی ویژهای را تجربه میکند.
مهدی، روزهای اول با مادر یا دخترخالهاش سر کلاس درس میرفت؛ اما طولی نکشید که با محیط ارتباط برقرار کرد و توانست تنها پشت نیمکت بنشیند. ترسی که مهدی هفت ساله داشت این بود که نکند برای بازگشت از مدرسه دیر به دنبالش بروند. برای همین یک سوال را مکرراً تکرار میکرد: «مامان! یعنی مدرسهم تمام شد، تو جلوی دری؟».
مطالعات و تحقیقات پزشکی نشان داده که کودکان دارای اختلال اتیسم، ترسهای شدید اجتماعی و احساسی را تجربه میکنند، ترسهایی که شاید برای کودکان یا افراد دیگر معنایی نداشته باشد و غیر منطقی به نظر برسد؛ اما تمام وجود فرد مبتلا به اتیسم را در برمیگیرد و باعث میشود علائم و رفتارهای غیرعادی در او تشدید شوند. کنار آمدن با ترسهای مختلف افراد مبتلا به اتیسم یکی از دشوارترین مواردی است که خانوادهای این افراد با آنها مواجهاند و به صبر زیاد و روحیه قوی برای مدارا با آن نیاز دارند.
اختلال یا استعداد؟
چند ماه گذشت و مادر مهدی خوشحال بود که توانسته با پیگیری به موقع، کودکش را در همان سن هفت سالگی به مدرسه بفرستد؛ تا اینکه یک روز مهدی ناراحت به خانه آمد و گفت دیگر نمیخواهد مدرسه برود. وقتی دلیلش را پرسیدند جواب داد: «من از بچههای دیگر دیرتر یاد میگیرم و آنها من را مسخره میکنند.» خانوادهاش گمان کردند بهانه میآورد تا از زیر درس خواندن فرار کند؛ اما پایان کلاس اول ابتدایی که رسید، مدیر مدرسه کارنامهها را تحویل داد و به مادر مهدی گفت باید یک بار دیگر بخاطر شرایط خاصش اول ابتدایی را تکرار کند. او در ریاضی و نقاشی خوب بود اما در فارسی نه. مهدی فارسی را از سمت چپ مینوشت؛ کاری که شاید بیش از یک اختلال یک استعداد و توانایی خاص باشد.
دومین سالی که مهدی کلاس اول بود هم تمام شد اما بار دیگر به او گفتند که نمیتواند به کلاس دوم برود. بالاخره با پیگیریهای فراوان مادر مهدی مشخص شد دلیل عقب ماندن فرزندش از سایر دانشآموزان کلاس این است که بچههایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارند با آنها که معلولیت جسمی دارند و از نظر مغزی سالم هستند، با هم در یک کلاس هستند. در چنین شرایطی طبیعی بود که کودکان اتیسمی و کودکانی که از نظر ذهنی شرایط خاصی دارند از بقیه دانشآموزان عقب بمانند.
مهدی حالا ۱۶ سال دارد و چند سالی است به همراه خانوادهاش مهاجرت کرده است. کودکی که دو سال در کلاس اول ابتدایی درجا زده بود هفت ماه بعد از مهاجرت به ایتالیا میتوانست به ایتالیایی حرف بزند و بنویسد. حالا موفق شده در سن ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شود؛ هرچند هنوز با برخی ترسها و اضطرابها و علائم دیگری از اتیسم دست و پنجه نرم میکند.
آدم امن کودکان خاص باشید
نکته مهم این است که با گذشت سالهای زیاد از شناسایی اختلالاتی مانند اتیسم، هنوز هم آگاهی چندانی نسبت به آن وجود ندارد. رسانههای مختلف، تولیدکنندگان آثار صوتی و تصویری و دستگاههای مربوطه، برای شناساندن بیماریهای خاص و فرهنگ رفتار با آنان چه کردهاند؟ چند اثر هنری در این زمینه ساخته شده است؟
فارغ از حوزه رسانه، کارکنان مراکز مختلف از کادر درمان و آموزش گرفته تا خدمات مختلف و شرکتهای خصوصی زمانی آگاهی و اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار با این افراد را دارند؟ این کودکان روزی بزرگ میشوند و ح تی اگر در محیط تحصیلی جداگانهای درس خوانده باشند، نیاز دارند روزی کنار بقیه مردم وارد بازار کار شوند. گروههای مخالف جامعه چقدر پذیرش، معرفت و دانش کافی برای تعامل صحیح با این افراد را دارند؟
هرچند امروزه آموزشهای بیشتری درباره چگونگی رفتار با این کودکان به مردم داده شده؛ اما هنوز نوع رفتار صحیح با افراد اتیسمی آن طور که باید در جامعه فراگیر نشده است. نه تنها جامعه، حتی اطرافیان این کودکان ممکن است هنوز با این خلأ آموزشی مواجه باشند و درست ندانند که طرز برخورد با یک اتیسمی چگونه است. خیلی اوقات بستگان، ناخواسته روان کودک دارای اختلال اتیسم را مورد آزار قرار میدهند و این در حالی است که این افراد اتیسمی به هیچ عنوان نباید از طرف نزدیکان خود احساس ترس و ناامنی کنند.
کوچکترین جملات یا رفتارهای تهدیدآمیزی که شاید در مواجهه با کودکان عادی استفاده میشود برای کودک اتیسمی حکم یک محرک عصبی را دارد و او را به شدت به هم میریزد؛ حتی ممکن است باعث حس ناامنی و ترس ابدی در او شود، طوری که در بزرگسالی به صورت جدی احساس وحشت، او را آزار دهد. نزدیکان این افراد باید آدمِ امن زندگی کودک خود باشند و این حتماً به بهبود سریعتر آنها کمک کنید. اگر کودکی با بیماری خاص به شما اعتماد کند راحتتر تمرینات توانبخشی را انجام میدهد و شما را دشمن خود نمیداند. این همان راز بزرگی است که این خانوادهها باید آن را بدانند و راه و روشاش را پیدا کنند.
بیدفاع؛ مثل یک نوزاد
حتماً دیدهاید وقتی یک نوزاد متولد میشود با هر گریه او، دیگران نظرهای متفاوت میدهند زیرا متوجه خواسته نوزاد نمیشوند. ماجرای کودکان مبتلا به اتیسم هم همین است؛ آنها از سایر هم سن و سالهای خود مظلومتر و به نوعی بسیار بیدفاع هستند؛ مغز فرد اتیسمی نمیتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند و به همین دلیل است که اکثر آنان منزوی هستند و نمیتوانند از همان سالهای اولیه رشد خود، با دیگران ارتباط برقرار کنند. اولین زنگ خطر برای خانوادهها میتواند همین ارتباط نگرفتن کودکان با محیط پیرامون باشد.
مورد دیگری که افراد حتی بزرگسال مبتلا به اتیسم ممکن است به آن دچار باشند؛ نداشتن قدرت تکلم است. همچنین این افراد در برابر تغییر رفتارهای تکراری و کلیشهای مقاومت دارند و در برقراری ارتباط چشمی تا حدی ناتوان هستند. همچنین این افراد نمیتوانند پاسخ مناسبی به محرکات محیطی نشان بدهند. اختلالات اتیسم، از لحاظ شدت علائم با یکدیگر متفاوت هستند و در سه سطح کلی دستهبندی میشوند: «سطح نیازمند حمایت، سطح نیازمند حمایت زیاد، سطح نیازمند حمایت بسیار زیاد»
نکته حائز اهمیت این است که اگر خانوادهها از همان سنین پایین موارد گفته شده و علائم کلی بیماریهای خاص از جمله اتیسم را بدانند و در صورت مشاهده آنها در کودک خود به پزشک مراجعه کنند؛ میتوانند درمان را شروع کنند و آینده او را نجات دهند. البته به شرط آن که در تشخیص این علائم دچار وسواس فکری نشوند و فقط به تشخیص قطعی پزشک تکیه داشته باشند.
نقطه امن بیرون از گود
اتفاق دختر بچه اصفهانی نه اولین مورد است نه احتمالاً آخرین. پرونده دیانا یادآوری کرد هر خانوادهای توان، آگاهی، صبر و قدرت مالی لازم حمایت و مراقبت از کودکان اتیسمی را ندارد؛ یادآوری کرد همه کودکان اتیسمی به اندازه مهدی خوشاقبال نیستند و شانس زندگی در خانوادهای را ندارند که تمام وقت در اختیار آنان باشند.
همه کسانی که بیرون از گود نشستهاند مادر کودک اصفهانی را مقصر میدانند؛ هرچند در غیرانسانی بودن اقدام او هیچ شکی نیست اما اگر مادر یا پدر آموزشهای لازم را ندیده باشند، تحت حمایتهای روانشناختی قرار نگیرند و در ثبات روانی قابل اطمینانی نباشند، وقوع چنین اتفاقات تلخ و آزاردهندهای بعید نیست.
اکثر خانوادههایی که کودک مبتلا به بیماری خاص مثل اتیسم دارند، تا تجربه کردن آسیب جدی فاصله چندانی ندارند. عدم حمایتهای مادی و معنوی و ناآگاهی گسترده در سطح جامعه این خانوادهها را مشکلات جدی مواجه میکند و سرنوشت بسیاری از زوجهایی که فرزند آنها دچار بیماریهای خاص باشد به جدایی و طلاق منجر میشود.
یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی، ناامیدی والدین این کودکان را نشان میدهد. روشن است که اگر این خواندهها به حال خود رها شوند و ساز و کارها مناسب برای حمایت از آنها تقویت نشود، نه تنها در بیماری اتیسم بلکه در ۲۶ گروه بیماری دیگر که در زیرمجموعه بیماریهای خاص قرار گرفتهاند شاهد این سرنوشتهای تلخ خواهیم بود. اینکه سرنوشت یک کودک مبتلا به بیماری خاص، شبیه مهدی باشد یا دیانا، تا حد زیادی میتواند در دستان مسؤولان باشد…
کد خبر 6099238